رسانههای غربی چگونه تبدیل به پروپاگاندای تبلیغاتی عربستان میشوند؟
تاریخ انتشار: ۷ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۴۸۵۷۸
عربستان سعودی در سایه کارنامه سیاه حقوق بشری خود همواره راهکارها و ابزارهای مختلفی برای بهبود چهره اش در سراسر جهان دارد و لابیهای سعودی به ویژه در آمریکا و کشورهای اروپایی مسئول انجام این ماموریت هستند. در اغلب موارد سرمایهگذاریهایی که ریاض در صنعتهای مختلف مانند ورزش، بازیهای ویدئویی، پروژههای رفاهی و تفریحی، تاسیس شبکههای بزرگ رسانهای و اجتماعی و .
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این بین رسانهها، بزرگترین ابزار تبلیغاتی عربستان برای سرپوش گذاشتن بر اقدامات ناقض حقوق بشری این کشور محسوب میگردند. این روند به ویژه بعد از روی کار آمدن محمد بن سلمان به عنوان ولیعهد سعودی در سال ۲۰۱۷ تشدید شد و علاوه بر غولهای رسانهای بزرگی که توسط بن سلمان در منطقه و دیگر کشورهای جهان راهاندازی شده، بسیاری از فعالیتهای رسانهای عربستان به شکل محرمانه و اغلب از طریق نفوذ در شبکههای اجتماعی انجام میگیرد.
در همین راستا در جولای ۲۰۱۷ یک سرمایهگذار برجسته سعودی به نام «سلطان محمد ابوالجدیل» ۲۵ تا ۵۰ درصد سهام شرکت «دیجیتال نیوز آند مدیا» را که ادارهکننده روزنامه انگلیسی ایندیپندنت است خرید. در آن زمان منابغ غربی نگران بودند که این سرمایهگذار سعودی بخواهد خط تحریریه روزنامه مذکور را تحت تاثیر قرار دهد که البته این نگرانی به جا بود و در ۱۹ جولای ۲۰۱۸ ایندیپندنت با یک گروه رسانهای وابسته به خاندان پادشاهی عربستان قرارداد همکاری امضا کرد.
در چارچوب این همکاری، از ابتدای سال ۲۰۱۹ ایندیپندنت ۴ وبسایت به زبانهای فارسی و عربی و اردو و ترکی راهاندازی کرد. همه محتوای این پلتفرمها توسط روزنامهنگاران گروه تحقیقات و بازاریابی عربستان که در لندن، اسلام آباد، استانبول و نیویورک مستقر است تولید میشود.
ایندیپندنت پیشتر قول داده بود که در تولید محتوا همه استانداردهای جهانی را رعایت کند، اما منتقدان نظام سعودی درباره تبدیل شدن این رسانه به تریبون رژیم عربستان و انجام تبلیغات برای آن ابراز نگرانی میکنند. البته ایندیپندنت اولین رسانه بزرگی نیست که با گروه تحقیقات و بازاریابی عربستان قرارداد میبندد. در سال ۲۰۱۷ خبرگزاری بلومبرگ نیز به این گروه سعودی ملحق شده و اعلام کرد که این اقدام به عنوان گامی منطقی برای کمک به عربستان در راستای چشمانداز ۲۰۳۰ این کشور است.
جاستین اسمیث، مدیر اجرایی گروه رسانهای بلومبرگ در این زمینه اعلام کرد:تحولاتی که رهبری عربستان در صدد اجرای آن برآمده، یک داستان هیجانانگیز بوده و بلومبرگ مایل است یک نقش مستقل و بیطرفانه در ارائه اطلاعات از منطقه ایفا کند. بلومبرگ اصولی مشابه با سیاستگذاران چشمانداز ۲۰۳۰ در عربستان دارد، از جمله اعتقاد به قدرت بازارهای آزاد و پیشرفت و مدرنیتهسازی.
ماده ۶ قانون جرایم رایانهای در عربستان
درحالی که عربستان یک سرویس نظارتی پیشرفته در رسانهها و شبکههای اجتماعی داشته و همه فعالیتهای کاربران را با جزئیات زیر نظر دارد، این کشور در سپتامبر ۲۰۱۸ قانونی را تصویب کرد که «طنز آنلاین» را جرم میداند و هر فعالیتی در این زمینه تا ۵ سال زندان و ۸۰۰ هزار دلار جریمه دارد. منظور از طنز آنلاین، تولید هرگونه محتوای طنز در شبکههای اجتماعی است که مستقیم یا غیرمستقیم از سیاستهای نظام سعودی انتقاد کند.
«حسن منهاج» مجری سعودی در یکی از برنامههای خود، اقدامات بن سلمان و هرکسی که با او معامله داشته باشد را محکوم کرده و گفت: افرادی در عربستان هستند که برای اصلاحات واقعی تلاش میکنند، اما بن سلمان یکی از آنها نیست و قتل روزنامهنگار واشنگتن پست (جمال خاشقجی) این را ثابت میکند. بعد از آن مقامات سعودی دیگر اجازه پخش این برنامه را ندادند و منهاج در گفتگو با سایت آتلانتیک اعلام کرد به شدت نگران پیامدهای انتقاد خود از بن سلمان بوده و اکنون او و خانوادهاش در ترس زندگی میکنند.
بعد از رسواییهای مختلف عربستان مانند جنگ یمن، قتل خاشقجی، معاملات تسلیحاتی بزرگ با آمریکا و اروپا، تلاش برای عادیسازی با رژیم صهیونیستی و ... سعودیها احساس کردند که نیاز به یک لابی رسانهای قدرتمند برای بهبود چهره خود در سراسر جهان دارند. در سایه سابقه سیاهی که عربستان طی این سالها از خود به جا گذاشته بود، شرکتهای لابیگری و روابط عمومی هرگونه قرارداد با این کشور را به منزله خودکشی میدانستند. اما ریاض نهایتا با بودجه مالی هنگفت موفق شد شرکت روابط عمومی «پیرسون مارستیلر» را جذب کند و این شرکت ۲ تبلیع رسانهای برای عربستان انجام داد، اما قرارداد بین آنها بعد از ۲ ماه فسخ شد. در این بین شرکت «کورفیز» یکی از بزرگترین لابیهای رسانهای است که از دو دهه گذشته تبلیغاتی در راستای ترویج نقش عربستان در «مبارزه با تروریسم» انجام میدهد. این شرکت همچنین مسئول مصاحبه با مقامات سعودی و تبلیغات برای آنهاست.
عربستان از سال ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۰ به شرکت مذکور ۷۵ میلیون و ۹۴۴ هزار دلار پرداخت کرد. اما اولویتهای عربستان با وقوع تحولات جهان عربی در سال ۲۰۱۱ متفاوت شد و شرکت مذکور مامور ارائه خدمات به معارضان سوریه شد. در سال ۲۰۱۳ که عربستان از کودتای مصر حمایت میکرد شرکت کورفیز مسئول ارائه خدمات به معارضان مصری شد و هزینههای آن را ریاض پرداخت میکرد.
به همین ترتیب شرکت مذکور بعد از جنگ عربستان در یمن نیز مسئول انجام تبلیغاتی برای توجیه جنایتهای ریاض در این کشور بود. حتی با وجود فشارهای فراوانی که بعد از جنایت قتل خاشقجی، به این شرکت برای قطع همکاری با عربستان وارد شد، اما این شرکت آمریکایی در سایه بودجه هنگفتی که از سعودیها دریافت میکرد همکاری خود را با آنها ادامه داد.
این شرکت از زمان ترور خاشقجی یعنی اکتبر ۲۰۱۸ تا ژانویه ۲۰۱۹، ۱۸ میلیون و ۸۱۴ هزار دلار از عربستان دریافت کرد؛ یعنی سه برابر مبلغی که در سالهای قبل از این کشور میگرفت. بر اساس اسناد وزارت دادگستری آمریکا، از سال ۲۰۱۱ تاکنون عربستان بالغ بر ۴۰ میلیون و ۳۹۷ هزار دلار به این شکرت آمریکایی پرداخت کرده است.
منبع: فارس
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردیمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: عربستان رسانه های معاند هزار دلار رسانه ای بن سلمان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۴۸۵۷۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای یک مناسبت جدید و مهم در تقویم عربستان
سلطان العمر پژوهشگر مرکز مطالعات خاورمیانه در دانشگاه هاروارد در نشریه «نیو لاینز» نوشت: ۲۲ فوریه مصادف بود با پنجمین سالگرد یک مناسبت جدید در عربستان سعودی تحت عنوان روز تاسیس که طی سالهای اخیر در تقویم این کشور گنجانده شده است. این مناسبت که بر اساس حکم پادشاه عربستان در سال ۲۰۱۹ ایجاد شد، گرامیداشت «آغاز سلطنت امام محمد بن سعود و تاسیس اولین دولت سعودی» در سال ۱۷۲۷ است.
به گزارش انتخاب، بر خلاف روز ملی عربستان، که در آن ایده سیاسی اتحاد و تشکیل دولت معاصر عربستان در سال ۱۹۳۲ جشن گرفته میشود، روز تاسیس ۲ کارکرد اصلی دارد: گرامیداشت یک افسانه سیاسی و پاک کردن یک افسانه دیگر. این روز بزرگداشت این روایت تاریخی است که دولت معاصر سعودی سومین دولت در طی ۳ قرن متوالی در شبه جزیره عربستان است. این مناسبت همچنین این روایت سیاسی را که اولین دولت سعودی پس از انعقاد پیمانی بین محمدبن عبدالوهاب، موسس جنبش وهابی و محمد بن سعود در ۱۷۴۴ تشکیل شد رد میکند. با انتخاب سال ۱۷۲۷ به عنوان سال آغازین اولین دولت سعودی به جای سال ۱۷۴۴، روز تاسیس به دنبال جایگزین ساختن وهابیت در روایت سیاسی سعودی است.
برای بسیاری از متخصصان و تحلیلگران عربستان، زدودن روایت وهابی یک اقدام عمیق و رادیکال تلقی میشود. نگاه پذیرفته شده قبلی این بود که از ۱۷۴۴، دولت سعودی همواره به عنوان تنها محافظ و گسترش دهنده وهابیت برای خود مشروعیت قائل بوده و اینکه اقتدار سیاسی در عربستان سعودی بین خانواده سلطنتی آل سعودی و نخبگان مذهبی وهابی تقسیم شده است. بر اساس این نگاه، با کنار گذاشتن وهابیت، دولت سعودی یک منبع اصلی مشروعیت را از دست میدهد و به شرکت تاریخی خود با نظام مذهبی پایان میدهد.
اما نگاهی دقیقتر به نحوه تاسیس دولت معاصر سعودی نشان میدهد که این داستان که دولت سعودی با اتکا به وهابیت به خود مشروعیت بخشیده، گزارهای نادرست است. پادشاهی سعودی نه از طریق وهابیت بلکه با تکیه بر یک سنت هنجاری ترکیبی که شامل دو عنصر عربیت و سلفی گری بود مشروعیت یافته است.
اولین گام در فهم نحوه مشروعیت یافتن دولت معاصر سعودی در طی دوره تشکیل این است که به این نکته واقف باشیم که نخبگان حاکم آن دولت در آن دوران مردانی از آخرین نسل عربهای عثمانی بوده اند. این نسل به گفته ویلیام کلیولند، بین سالهای ۱۸۷۰ تا ۱۸۹۰ متولد شده بود و اعضای آن در دوران اواخر امپراطوری عثمانی آموزش دیده و صاحب مشاغل گوناگون شده و برای آینده برنامه ریزی کرده بودند.
با پایان جنگ جهانی اول، امپراطوری عثمانی از هم پاشید و بسیاری از اعضای این نسل نقشی محوری در تاسیس خاورمیانه پساعثمانی ایفا کردند. در مورد عربستان، این نسل نه تنها شامل بسیاری از مشاوران، بروکراتها و روشنفکران مصری، سوری و سایر ملل عرب بود که در تاسیس دولت سعودی ایفای نقش کردند، بلکه خود موسس رژیم یعنی عبدالعزیز آل سعود نیز از این نسل بود. عبدالعزیز در اولین مصاحبه خود با روزنامه الدستور چاپ بصره در سال ۱۹۱۳، خود را یک "عرب عثمانی" توصیف میکند که خود را متعهد به انجام هر کاری برای «صیانت از وطن عثمانی در شبه جزیره عربستان» میداند. وی این مصاحبه را برای توجیه بیرون راندن پادگانهای عثمانی از دو واحه استراتژیک در شرق عربستان یعنی الاحصی و القطیف و متقاعد کردن نخبگان حاکم عثمانی در بغداد و استانبول به اینکه اقدامات وی نباید به عنوان اقداماتی جدایی طلبانه قلمداد شود، انجام داد.
این تلقی از عبدالعزیز به عنوان عضوی از آخرین نسل عربهای عثمانی به نحو قابل توجهی با نگاههای آلترناتیو دیگر که در سالهای اخیر مورد استناد قرار گرفته و وی را رهبری وهابی یا یک عنصر امپراطوری بریتانیا توصیف میکند متفاوت است. آلترناتیو اول (رهبر وهابی) وی را از نسل و زمان خود جدا میسازد و عبدالعزیز را به یک گذشته افسانهای وهابی پیوند میزند که اغلب بدون در نظر گرفتن بستر زمانی خود مورد تفسیر و استناد قرار گرفته است. آلترناتیو دوم (عامل بریتانیا) عاملیت شخص عبدالعزیز را رد میکند و سه دهه پویایی سیاسی و رویدادهای تاریخی در شبه جزیره عربستان را که با ایجاد حکومت معاصر سعودی به اوج خود رسید، به یک طرح انگلیسی صرف تقلیل میدهد.
در اوایل قرن بیستم میلادی، واژه "سلفی گری" همچون امروز معادل واژه وهابی گری نبود. در آن دوران، این کلمه به یک جنبش اصلاحگری اسلامی اشاره داشت که به گفته هنری لائوزیر، «به دنبال آشتی دادن اسلام با ایده آلهای اجتماعی، سیاسی و روشنفکری عصر روشنگری بود.» این جنبش در اواخر قرن نوزدهم ظهور و بروز یافت و روشنفکران اصلی آن افرادی، چون جمال الدین افغانی، محمد عبدو و رشید رضا بودند. این جنبش انتقاداتی را بر آن دسته از رفتارها و اعتقادات مسلمانان که تناسبی با جهان مدرن نداشتند، مطرح میکرد.
بعد از جنگ جهانی اول، بسیاری از اعضای جنبش سلفی گری شروع به حمایت از پروژه سعودی کردند، زیرا آن را تنها امید باقی مانده برای یک ایجاد یک دولت مستقل عربی پس از تحمیل نظام قیمومیت بر بسیاری از سرزمینهای عرب پسا عثمانی میدانستند. به عنوان مثال، رشید رضا، اصلاحگرای شناخته شده اسلامی، مجله خود المنار را که در جهان اسلام به شدت صاحب نفوذ بود، به جبههای برای ترویج و مشروعیت بخشی به دولت جدید سعودی بر اساس اصول سلفی گری تبدیل کرد.
سایر سلفیها نیز تصمیم به مهاجرت برای ساخت دولت جدید سعودی گرفتند. یکی از آنها محمد بهجت البیتر، اصلاح طلب سوری بود که نقش برجستهای در امر آموزش در عربستان سعودی ایفا کرد. آنگونه که دیوید کومینز، مورخ غربی مینویسد، سلفیها همچنین نقش مهمی در تفسیر ایدئولوژی وهابی به عنوان بخشی از سلفی گری و جنبش ناسیونالیستی متعهد به پیشرفت در شبه جزیره عربستان ایفا کردند.
آنچه از همه این روایتهای تاریخی برداشت میشود این است که دولت سعودی به عنوان دولتی وهابی که ادامه و دنباله قرارداد خیالی بین خاندان آل سعود و یک خانواده مذهبی باشد، تاسیس نشد. این رژیم به عنوان یک پادشاهی عرب با تاکید جدی بر سلفیت مدرن تاسیس شد. فهم این مسئله از اهمیت روز تاسیس و گسست آن با روایت سیاسی وهابی نمیکاهد، اما توجه ما را به دو نکته جلب میکند: اول اینکه روایت وهابی از از ساخت قدرت توسط موسس عربستان سعودی معاصر مورد استناد قرار نگرفته است. دوم اینکه استفاده از روایت وهابی به عنوان ابزار مشروعیت بخشی یک پدیده جدید است که با به قدرت رسیدن ملک فیصل رواج یافت. تاسیس دولت سعودی نتیجه مستقیم تلاقی نیروهای تاریخی بود که رویکرد سعودی به سیاست و دولت سازی را تغییر داد.